سلام .....
من تمام لحظه ها رو گریه کردم ،
وقتی لبریز تو بودم ، تو نبودی ...
عاشقونه از تو خوندم ، انگار اینجا ،
می نوشتم هر چی رو تو می سرودی .....
تو دلم خاطره هاتو دوره کردم ،
زیر بارون ، پر حسرت ، پر ماتم ...
مثه من خدا دلش گرفته حتما ،
که زمین و آسمون پر شده از غم .....
دنیا بی رنگه پیش نگام تا روزی ،
که بتونم ، رنگه چشماتو ببینم ...
حسه گرمای تو جاری بشه در من ،
تا که دستاتو بگیرمو کنار تو بشینم .....
آخ که بی تو زندگی تکرار مرگه ،
واسه من که عشق تو تولدم بود ...
دیگه حتی یه نگاه آشنا نیست ،
توی غربتی که هر سلامه ، بدرود .....
ه.م غروب
ادامه دارد ............................................................
نظرات شما عزیزان: